سه‌شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۹

اولش در ناباوری شادمانه ی این که سوار آژانس شدم ولی لازم نیست آی پاد رو با بلندترین صدا بچپونم تو گوشم که مزخرف نشنوم دست و پا می زدم
بعدش مشکوک بودم که سی دی سلکشن آهنگ های غازلی پیش آقای راننده آژانس چهل ساله ی قیافه کارمندی ماکزیمم شادمهر عقیلی ای چه می کنه
آقای راننده م متحیر بود که شما جوونا چرا از این آهنگ قدیمی ها گوش می دین، مگه غیر از ساسی و ماسی چیز دیگه م حالی تونه.
داشتم پیاده می شدم خیلی جلو خودمو گرفتم بهش نگم We will always have Paris.

هیچ نظری موجود نیست: