پنجشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۹

توی این یک سال، یک سال و نیم اخیر آدم های زیادی از زندگیم رفتن بیرون. آدم های زیادتری رو خودم انداختم بیرون. زندگیم و محدوده هام و محیط شخصیم از اتوبانی که هر کسی می تونست چراغ بزنه بیاد توش ول بچرخه شد از این کوچه ها که سرشون زنجیر داره و باید تا شناسنامه مادرتم نشون بدی و گرو بذاری بری توش. قضاوتی ندارم، اون موقع اون طوری دوست داشتم زندگی کنم و الان این جوری.
الان این طوری شده که تک تک آدم هایی که تو زندگیمن، حالا در هر حدی، داستان پشت این بودنشون هست. دلیل دارم واسه بودنشون. می خوام که باشن. هزار جور بالا پایین کردم و نتیجه گرفتم که دوست دارم این آدمه رو نگه دارم برای خودم. که تک تک دوستام و رابطه هام فیلتر شدن و فقط اون هایی موندن که برام ارزشش رو داشتن که بمونن.
یکی از اون آدم ها، یکی از اون دسته ای که دوست دارم همیشه باشی، که هزار و یک دلیل دارم واسه خواستنت و نگه داشتنت نزدیک خودم؛ گیرم که از دور و گاه گاهی و یواش و غیرمحسوس، تویی.
تولدت مبارک خر خبیث عزیز من.

* بعد از سالیان دراز دوری از زندگی مجازی، پست تولدی نوشتیم و نوستالژیکیم!

هیچ نظری موجود نیست: