جمعه، آذر ۰۵، ۱۳۸۹

یه جایی یه چیزی خوندم در مورد یه قتل و تجاوز توی آمریکا که کلی سروصدا کرده بود و بعدن هم مشهور شده بود به عنوان نمونه ای از عکس العمل های اجتماعی. جزئیاتشو یادم نیست اما اینجوری بوده که یه زنی توی یه منطقه ی کاملن مسکونی و پر از آدم بهش حمله و تجاوز می شه و بعدشم کشته می شه. این وسط سه بار با فاصله و با صدای بلند فریاد زده بود و کمک خواسته بود. منطقه طوری بود که صدای فریادش به گوش همه رسیده بود و اگر کسی می رفت کمک یا زنگ می زد به پلیس این زن حداقل کشته نمی شد. کسی این کارو نکرد.
امروز از توی کوچه صدای فریاد شنیدم. یه زنی بلند و پشت سر هم جیغ می زد کمک. کمکم کنید. پریشون و بدو بدو رفتم توی کوچه، دیدم صدا از یکی از واحد های آپارتمان بغلیه. یکی از همسایه ها از در خونه ش می اومد بیرون. رفتم گفتم آقا از این خونه صدای جیغ می آد من نمی دونم باید چی کار کنم. با تعجب نگام کرد که چی می گی تو؟ توضیح دادم که چند دیقه ست یه زنی داد می زنه و کمک می خواد. مدلش اینجوری بود که خب به ما چه. تقریبن مجبورش کردم باهام بیاد دم خونه. دو نفر اونطرف تر داشتن ماشین شونو درست می کردن. گفتم می شنوید صدای جیغ می آد؟ گفتن اوهوم. خیلی خونسرد و بی اهمیت. انگار صدای جیک جیک گنجشکه. تکون نخوردن از جاشون. زنگ خونه رو زدم به خانمی که آیفون رو برداشت گفتم خانوم یکی از همسایه هاتون پنج دیقه ست داره جیغ می زنه کمک می خواد. خانمه گفت ئه مرسی که گفتین. الان می رم بالا ببینم چی شده. انگار که مثلن خودش صدایی رو که من از اون همه فاصله شنیده بودم نشنیده بود.

اومدم تو خونه. دعوا خانوادگی به نظر می اومد، چون صدای مشاجره و داد و بیداد و فحش همین جوری ادامه داشت. الان دو ساعته ادامه داره. همین الان زنه دوباره شروع کرد جیغ کشیدن که نکن. نکن. کمکم کنید. دوباره رفتم تو کوچه. همه چی آروم بود و ملت می رفتن و می اومدن و هیچ جاشون نبود که شاید الان یکی داره یه طوریش می شه. فک کردم زنگ بزنم به پلیس؟ بگم چی؟ همسایه مون رو شاید داره شوهرش کتک می زنه؟ برم دوباره زنگ بزنم بگم چی؟ زنتو نزن؟ تک و تنها وسط کوچه وایسادم نمی دونم چه غلطی بکنم با این صدای جیغ لعنتی آخه؟ سرمو انداختم پایین برگشتم خونه. سروصدا خوابید. از کجا معلوم چه خبر شده اون تو که سروصدا خوابیده؟ منم یه زمانی تو یکی از این خونه ها بودم. منم یه زمانی جیغ زدم. من وقتی ساکت شدم که زورم نرسیده بود. که زمین خورده بودم. که کنج اتاق کز کرده بودم و گریه می کردم. کی می دونه زنه الان چرا ساکت شده؟ چرا نرفتم دم خونه شون؟

این جا ایرانه و دیروز روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان بود و من گریه م گرفته که هیچ غلطی نتونستم بکنم.

پی نوشت: لینک تکمیلی با سپاس از خانم نگار. اگه امروز ظهر می دونستم این وجود داره چه قدر بهتر بود.

هیچ نظری موجود نیست: