- میگوید دنبال دکتر زنان خوب میگردد. مشکلش را میپرسم، عفونت سادهی واژن است و نسخهای برای قرص ضدبارداری. بهاش میگویم مشکل چندان پیچیدهای ندارد و در حدود سرماخوردگیست که پیش هر دکتری میشود برد، خیلی نیازی به دنبال دکتر "خوب" گشتن نیست. بعد دوزاریام میافتد و میپرسم که آیا منظورش دکتری است که اندکی روشنفکر و حریم-شخصی-فهم باشد و به وضعیت تجرد و دوستپسر و سک.س داشتناش عکسالعمل بدی نشان ندهد؟ میگوید نه، این مورد مهم نیست؛ چون حلقه میاندازد و به دکتر خواهد گفت که متاهل است. میگویم: ولی تو که متاهل نیستی. میگوید وضعیتم فرقی با ازدواج ندارد. با یک نفر در رابطهی جدی و متعهدم. میگویم درست، ولی متاهل نیستی. چرا راستش را به دکتر نگویی؟ میگوید که حوصلهی نگاههای آنچنانی احتمالی و قضاوتهای دکتر را ندارد.
- روشنفکر است و "دگراندیش" و امروزی و متجدد و چه و چه. ادعایش و لیست کتابهای کتابخانهش و نمود بیرونیش هم گوش فلک را کر کرده که من متفکرم و چنینام و چنانام. هنوز اگر آستین لباساش بالا باشد، یا خداینکرده پسری نگاهاش کند؛ دوستپسرش اخم میکند و تو هم میرود و اعتراض میکند و دخترک هم مطیع و رام "مورد" منکراتی را برطرف میکند. مرد است دیگر. غیرت دارد.
- معتقد است سک.س پیش از ازدواج اشکالی ندارد و برای همه اتفاق میافتد. اما همچنان سفت و سخت دودستی به بکارتاش چسبیده چون «بالاخره میخوام تو این جامعه ازدواج کنم». طبعن لزومی هم ندارد شوهر آینده بفهمد که خانماش قبلن با کسی خوابیده. «مردی که اینقدر احمقه هم حقشه که بهش دروغ گفتهبشه» نمیگوید این وسط تکلیف میزان حماقت خودش چیست و او چی حقاش است؟
- دوستدختر دارد و دوستدختر بیچاره فکر میکند که رابطه؛ متعهد کننده است. پسرک کلن اینطرف و آنطرف با هر کسی که دست بدهد میخوابد و معتقد است باید قبل از ازدواج آنقدر سک.س داشتهباشد که «سیرمونی» بگیرد. در جواب من که میپرسم چرا به دوستدخترت راستش را نمیگویی؛ بحث را عوض میکند.
دارم فکر میکنم ما کی یاد گرفتیم اینطور، به این شدت و عظمت به خودمان و بقیه دروغ بگوییم؟ کی یاد گرفتیم این حجم عظیم تناقض را در باورها و رفتارهامان به عناوین مختلف ماستمالی و توجیه کنیم و یک کلام مقر نیاییم که عرضه و شهامت عملی کردن عقاید شیک و مردمپسندمان را نداریم!! میخواهیم با دوستپسرهامان بخوابیم ولی یکوقت نگاه چپچپ دکتر زنان را روی خودمان تحمل نکنیم، بدون فکر به اینکه بالاخره که باید این تابو بشکند و بالاخره این آدم و آدمهای دیگر باید بفهمند و عادت کنند که مسائل شخصی بقیه بهشان مربوط نیست. میخواهیم عقاید فمینیستیمان را حفظ کنیم ولی از آنطرف تحمل از دست دادن دوستپسرهای گوگولی دوستداشتنی همهچیزتمام سنتی را نداریم. میخواهیم غرایز جنسیمان را ماشالله تمام و کمال ارضا کنیم ولی تخم/تخمک علنی کردن و پای عواقباش ایستادن نداریم که مبادا یکوقت خدا و خرما یکیشان از دست بروند!
دیدن این موارد دیگر جدن برایم تهوعبرانگیز شده. فکر کردهایم قرار است هیچ بهایی بابت اندیشهی احتمالن متفاوت از نرم جامعهمان نپردازیم؟! و با این روند حتمن هم جامعه روزی به جایی خواهد رسید که ظرفیت تحمل تفاوت را داشتهباشد. بهشان هم که میگویی میگویند تحمل عواقباش سخت است و ما نمیتوانیم. میگویی اگر من میتوانم و فلانی و بهمانی و هزارنفر دیگر میتوانند تو هم میتوانی، میفرمایند نه تو شجاعی و الی و بلی و تو میتوانی و من نه! اولن که مگر ما شاخ داریم و دم و تو نداری که ما بتوانیم و تو نتوانی! همه از یک فرهنگ و یک جامعه و یک بستر بلند شدهایم؛ تنها فرق بینمان احتمالن انتخاب، یا توهم انتخاب - سلام آقای دکتر- ماست به خواستن و پایش ایستادن و انتخاب تو به خواستن و کردن و ماله کشیدن. دومن هم که اصلن اگر اینطوریست که تو یکی شخصن خیلی غلط میکنی بخواهی ده سال دیگر در آزادی فرهنگی نسبیای که من و امثال من با تحمل هزار نگاه و حرف ناروا به دست آوردهایم لم بدهی و سیگار دود کنی. اگر نمیتوانی؛ خیلی غلط میکنی که اساسن میخواهی چیزی را که نمیتوانی بخواهی. نخواه. نکن. نمیمیری. من قول میدهم که نمیمیری. تا حالاش که کسی نمرده.
به نظر من آدمی که اقلن به همان نرم جامعه بچسبد و آن ارزشها را طابقالنعل بالنعل در زندگانیاش رعایت کند، حتا اگر بعضی وقتها دلش میخواهد از این سیستم خارج شود ولی چون میداند که پای عواقباش نمیتواند بایستد جلوی دلش را میگیرد؛ خیلی آدمتر و قابلاحترامتر از این عزیزان دوروی ریاکار گشاد زیادهخواه است.
البته و صد البته که شیوهی مورد علاقهی من «من همینم و همینه که هست» در این مورد هم راه اجرا دارد، ولی باید دقت کرد که این جملهي مقدس اتومات برای مخاطب نیز حق مسلم و الهیای ایجاد میکند مبنی بر «آدم شدیدن تخمیای هستی عزیزم»
مخلص اینکه دفعهی بعد که بانوی فمینیستی را با مردی «خودتو بپوشون ضعیفه» به عنوان پارتنر ببینم، کسی را رهسپار مطب دکتر زنان با حلقهی دروغی بر دست، دختری یا پسری را در حال دروغ گفتن به پارتنرش و الخ؛ هیچ تضمینی نمیدهم با کفش زمستانی سنگین نکوبم بر سرش. گفتهبودم قبلن؛ که داشتن مقدار متعادلی تخم/تخمک، برای سلامتی انسان مفید است. باور کنید مفید است!
پست مرتبط:
تئوری پردازی در حد سیمون؛ دوبوآر لایف استایل برگرفته از فاطمه رجبیدیگنیتی ... خواهران من، دیگنیتی!پینوشت: دوست تیزبین و نکتهسنجی در کامنتها به تناقض ظاهری این پست با پست «تا کی کجا ...» اشاره کردهاست. توضیح را همانجا دادهام ولی عجالتن این را پای این مطلب اضافه کنم که: همهی ما تظاهر میکنیم. جاهایی، و وقتهایی. ولی حداقل میتوانیم تا مجبور نیستیم تظاهر نکنیم. مجبور هم معمولن در رویارویی با ساختار قدرت تعریف میشود. میخواهم بگویم؛ جلو کشیدن مقنعه موقع رد شدن از دم گشت ارشاد و نگهبان دانشگاه؛ قابل درک است چون مجبوریم؛ ولی حجاب سفتوسخت کردن از نگرانی نگاه در و همسایه و مردم خیابان ... خودتان تعمیم بدهید.